واژگان مشابه در فارسی، کلماتی هستد که گاهی به غلط به جای یکدیگر به کار میروند. تعدادی از آنها از یک ریشه و یا با املای نزدیک به هم هستند و تعدادی هیچ شباهتی به همدیگر ندارند. در جدول زیر، رایجترین غلطها در استفاده از واژگان به جای یکدیگر را برای شما شرح میدهیم.
کلمه اول | کلمه دوم | توضیحات |
---|---|---|
آپاندیس: یکی از اعضای بدن | آپاندیست: بیماریای است که در آن آپاندیس ملتهب و چرکی میشود. | همه انسانها آپاندیس دارند. پدرم دچار آپاندیست شده است. |
آرایش: زیبایی با افزایش | پیرایش: زیبایی با کاهش | برای اینکه صورتش رنگپریده نباشد، کمی آرایش کرد. موهایش کمی نیاز به پیرایش دارد تا مرتب به نظر برسد. |
احسنت: آفرین بر تو، مرحبا | احسن: نیکوتر | احسنت بر تو! باید تایپ ده انگشتی را به نحو احسن بیاموزی. |
استعفا: درخواست کنارهگیری از سمت یا موقعیتی. کاربرد این کلمه با فعل دادن اشتباه است و باید به صورت استعفا کردن به کار برود. | استیفا: باز پس گرفتن | مدیر مجموعه از مقام خود استعفا کرد. مجلس رییس جمهور را استیفا کرد. |
استیجاری: اجاره کردن | استجاری: پناه خواستن، پناه بردن | طرح مسکن استیجاری دولت برای نیازمندان چیست؟ |
اشعه: جمع کلمه شعاع، نباید با ها جمع بسته شود | شعاع: پرتو | اشعه خورشید چشمانم را سوزاند. شعاعهای نور خورشید چشمانم را سوزاند. |
اعلام: اعلامیه، خبر دادن | اعلان: آشکار کردن، علنی و ظاهر ساختن، خبری که بر دیوار نصب میشود: تابلوی اعلانات | |
افراط: از حد و اندازه تجاوز کردن، زیادهروی، افراط | تفریط: کوتاهی کردن در کاری | گاهی افراط و تفریط به عنوان هممعنی به کار میروند در حالی که این دو واژه متضادند. |
افغان: اهل کشور افغانستان | افغانی: واحد پول افغانستان، منسوب به افغانستان | دیروز با یک زن افغان آشنا شدم. |
بخشودن: عفو کردن | بخشیدن: عطا کردن | قلمروی بخشودن گسترده است. تمام داراییاش را به کودکان بیسرپرست بخشید. |
بها: قیمت، ارزش هر چیزی | بهاء: روشنی، درخشندگی، رونق، زیبایی، فر و شکوه | برای به دست آوردن این تجربه، بهای سنگینی پرداختم. بهاءالدین: رونق و شکوه دین |
بیرق: پرچم | بیدق: پیاده در شطرنج | |
تزویج: به همسری دادن | ازدواج: انتخاب همسر | |
تسریع: یعنی سرعت بخشیدن و شتاب دادن به کاری | تصریح: سخنی را به روشنی گفتن | برای موفقیت این پروژه در زمان مقرر، باید در مطالعات اولیه تسریع کنیم. |
تصفیه: پاک کردن، صاف و صفر کردن | تسویه: مساوی کردن، برابر کردن و موازنه در حساب | برای جزییات بیشتر، مقاله تسویه حساب یا تصویه حساب را بخوانید. |
تصنیف: نگارش مطالبی بدون اتکار به منابع و تنها با اتکا به یافتههای نویسنده است؛ مثل آثار ادبی یا داستانی. | تألیف: گردآوری و نگارش موضوعی به کمک منابع مختلف | |
چنانکه: آن طوری که | چنانچه: اگر | چنانکه به شما گفتم باید طبق دستورالعمل رفتار کنید. چنانچه آمدید و من نبودم، تماس بگیرید. |
خزینه: مخزن آب گرم حمام | خزانه: محل نگهداری پول | |
درب: در عربی به در بزرگ و دروازه گفته میشود. | در: کلمه فارسی | میان فارسی زبانان به اشتباه اینطور تصور میشود که کلمه درب از در، ادبیتر است. |
رییس جمهوری: این عبارت، مصدر است و وقتی به کار میرود که از نقش و جایگاه رییس جهور بخواهیم حرف بزنیم. | رییس جمهور: شخص رییس جمهور | |
شامل: اسم فاعل، یک کل که زیرمجموعههایی دارد. | مشمول: اسم مفعول، چیزی یا کسی که زیر مجموعه یک کل قرار میگیرد. | این سبد خرید شامل چند کالای ضروری است. نیازمندان به زودی مشمول یارانه میشوند. |
شرایط: شرطها، پیمانها، قراردادها بنابراین نباید بگوییم شرایط خانوادگی خوب نیست. | اوضاع: جمع وضع، احوال. باید به جای شرایط به کار برده شود. | اوضاع خانوادگی خوب نیست. اوضاع مالی او بعد از پروژه جدید به کل تغییر کرده است. برای این قرارداد، شرایط جدیدی وضع شده است. |
قیمومت: قیم بودن، این کلمه ساخته فارسی زبانان است و اشکال ساختاری دارد. | قیمومیت: مصدر جعلی از قیمومت و کاربرد آن نادرست است. | |
کاندید: کلمه انگلیسی یه معنای بیپرده و رک | کاندیدا: نامزد | |
گرام: کلمه انگلیسی به معنای نگارش و رسم | گرامی: محترم | |
محدود: اندک | معدود: شمرده شده | تعداد محدودی صندلی خالی باقی مانده است. معدود دوستانی دارم که با آنها صمیمی هستم. |
مژده: بشارت | مژدگانی: پاداشی برای خبر خوب | مژده بده یار پسندید مرا. برای خبر خوبی که داشت، مژدگانی گرفت. |
مطرح: به جای طرح کردن، مورد بحث | شاخص: برجسته، شناخته شده | پس به جای اینکه بگوییم: او از چهرههای مطرح سیاسی است، باید بگوییم او از چهرههای شاخص سیاسی است. |
مظنون: صفت مفعولی و به معنی کسی که به او شک کنند و بد گمان باشند. | ظنین: صفت فاعلی و به معنی کسی است که به دیگری بدگمان است. | جمله «او در این قضیه ظنین است»، در معنی «او در این قضیه مشکوک است»، نادرست است. |