ضمیر مشترک، کلمه خود است که در بعضی جملهها جایگزین اسم یا گروه اسمی میشود و نقش آنها را میپذیرد. این کلمه در میان هر شش حالت صرفی زبان فارسی مشترک است و این نام از همانجا ریشه گرفته است.
دستورنویسان مختلف ضمیر را به دستههای مختلفی تقسیم کردهاند و در مورد انواع آن اختلاف نظر دارند، عدهای از آنها ضمیر را زیرمجموعه کنایات بررسی کردهاند، زیرا معنای آنها پوشیده است و جز به قرینه معلوم نمیشود و گروهی دیگر آن را دسته مستقلی از مباحث دستوری دانستهاند. ضمیر مشترک و ضمیر شخصی وجه مشترک همه این دستهبندیها هستند اما ضمیر اشاره، ضمیر تعجب، ضمیر مبهم، ضمیر پرسشی، ضمیرملکی، با اختلاف نظر در دستورهای مختلف دیده میشوند.
انواع ضمیر مشترک
خود با نام ضمیر مشترک، کلمهای است که همواره یک صورت دارد (صرف نمیشود) و در همه شش ساخت ضمیرهای شخصی مشترک است و به همین دلیل ضمیر مشترک خوانده شده است. در این میان واژههای خویش و خویشتن نیز گاهی به جای خود در نوشتار رسمی یا شعر میآیند. به سه ضمیر خود، خویش و خویشتن را ضمیر تاکیدی هم گفته شده است.
من کیف خود را برمیدارم (اول شخص مفرد)
ما کیف خود را برمیداریم (اول شخص جمع)
تو کیف خود را بردار (دوم شخص مفرد)
شما کیف خود را بردارید (دوم شخص جمع)
ما کیف خود را برمیداریم (سوم شخص مفرد)
آنها کیف خود را برمیدارند (دوم شخص جمع)
من از حق خویش گذشتم.
نکته: در فارسی امروز، فارسیزبانان هر زمان قصد تاکید داشته باشند ضمیرهای پیوسته را با خود همراه میکنند:
خودم، خودت، خودش، خودمان، خودتان، خودشان.
گاه این تاکیدها با همراهی ضمیرهای شخصی جدا و اسم بعد از خود ساخته میشود:
خود من دیدم.
خود شما گفتید.
خود حسن آمد.
خود آقای پرویزی فرمودند.
باید یادآوری کرد که درباره درستی یا نادرستی ساخت اخیر، کسانی چون سعید نفیسی و فریدونکار سخن گفتهاند. ایشان این ساخت را نادرست دانسته و شکل صحیح آن را صورتهای زیر را صحیح دانستهاند:
من خود دیدم.
شما خود گفتید.
حسن خود آمد
آقای پرویزی خود فرمودند.
زیرا ضمیر خود در گذشته زبان فارسی هیچگاه مضافالیه نمیگرفته و در دوران معاصر است که دستخوش تغییر شده و گاه با مضاف الیه نیز میآید، برای نمونه:
دانی چه گفت مرا آن بلبل سحری
دیوان اشعار، سعدی
تو خود چه آدمیای کز عشق بیخبری
در حقیقت ساخت اخیر مخصوص زبان گفتار است و بهتر است در زبان نوشتار رسمی از آن استفاده نشود؛ اگرچه، این حکم کلی است و در موارد خاصی نمیتوان به آن عمل کرد:
بودلر خودِ شیطان را بیتقصیر میداند.
ایرانیها، بهقول خودشان، مردم بافرهنگی هستند.
نکته: امروزه گاهی در زبان محاوره، ضمیر خود را با ها جمع میبندند و آن وقتی است که خود همراه یکی از ضمیرهای پیوسته جمع یعنی مان، تان، شان باشد:
ما خودهامان مقصریم.
آنها خودهاشان حاضر نشدند.
مبتدی به نظر نرس!
تایپ ۲ انگشتی و ۴ انگشتی مبتدی و کُنده. تایپ دهانگشتی رو آسون ولی حرفهای یاد بگیر.
شروعِ رایگانِ آموزش تایپ دهانگشتیکاربرد ضمیر مشترک
نقشهای دهگانه دستوری از جمله نهادی، مسندی، مفعولی، متممی، ندایی، تمیزی، قیدی، وصفی، مضافالیهی، و بدلی که خود و دو ضمیر هم معنای دیگر آن یعنی خویش و خویشتن میتوانند، بپذیرند، عبارت است از:
۱ـ خود
نهادی: به تنهایی میتوانستم چمدانم را بلند کنم.
مسندی: وطنفروش، خودش است.
مفعولی: با تلاش بسیار، خود را به این مرحله رساندهام.
تمیزی: ما شما را خودی حساب میکنیم.
قیدی: هر که ایشان را میدید، خود این گمان نمیبرد...
متممی: شما از خودمان هستید.
مضافالیهی: حق خودمان را میگیریم.
بدلی: اولین کسی که از اینجا برود من خودم هستم.
۲ـ خویش
خویش که در زبان فارسی به معنای فامیل و آشنا نیز بهکار میرود، در معنای ضمیر بیشتر اختصاص به زبان شعر و نوشتههای رسمی دارد. دستورنویسانی چون همایونفرخ برای ضمیر خویش تنها یک نقش مضافالیهی قائل شدهاند و آن را ضمیر مالکیت و نسبت نامیدهاند. دیگرانی چون انوری و گیوی معتقدند در نقشهای زیر به کار میرود:
مضافالیهی: اعقاب او ... به ترویج آیین خویش اهتمام کردند.
مفعولی: وزیر خویش را به دربار رساند.
متممی: گرت چشم خدا بینی ببخشند/ نبینی هیچکس عاجزتر از خویش
۳ـ خویشتن
ضمیر خویشتن مانند خویش کمتر از ضمیر خود به کار میرود و بیشتر در شعر و زبان ادبی میآید. خویشتن معمولاً در نقشهای زیر به کار میرود:
نهادی: خویشتن خور هم غم احوال خویش
مفعولی: اینجا بود که خویشتن را شناختیم.
متممی: سخنش ... خس و خاشاک را با خویشتن میبرد.
مضافالیهی: همه از دست غیر ناله کنند/ سعدی از دست خویشتن فریاد
درباره ضمیر مشترک باید این نکته را در نظر گرفت که هرگاه در معنای تاکیدی باشد قابل حذف است.
من [خودم] با او صحبت خواهم کرد.
نکته: در صورتی که ضمیر مشترک در نقش متممی، مفعولی یا بدل از نهاد باشد قابل حذف نیست، وجود آن نیز اجباری است و نمیتوان جای آن را با اسم یا ضمیر جدا عوض کرد.
او خودش را برای ندانم کاریهایش سرزنش کرد.
من این کار را برای خودم نکردهام.