امروز بیشتر دستورنویسان از حرف را، به عنوان را مفعول، یاد میکنند. این در حالی است که در گذشته، را کاربردهای دیگری هم داشته است که انواع آن را در شعر و متون کلاسیک میتوان به خوبی مشاهده کرد. یکی از این نقشها را فک اضافه است که در این مقاله به آن میپردازیم.
برای شروع باید بدانیم که...
را در متون نظم و نثر فارسی گاهی به جای حرف اضافه آمده و گاهی قابل حذف شدن است بدون آن که به معنای اصلی آسیب بزند. این حرف گاهی به معنای مطابقت، ظرفیت، واسطه، تعلیل، مالکیت، قسم و ... به کار برده میشود. دقت کنید که در مثال زیر، کلمه «را» در معنای «برای» به کار رفته است و نقش حرف اضافه دارد.
سوم پیراهن صبر پوشیدهام که محنت را هیچ چیزی چون صبر نیست.
تاریخ بیهقی
اما نوع دیگری از را با نام فک اضافه در کتب دستور ذکر شده است. برای فهم ساختار فک اضافه ابتدا باید مضاف و مضافالیه را بشناسیم. در صورتی که مضاف و مضاف الیه از هم جدا شوند یا جایشان با هم عوض شود و را به جای کسره میان آنها بیاید، را فک اضافه نامیده میشود. این را در واقع برابر نقش نمای اضافه است.
او را طاقت از دست رفت (طاقتِ او از دست رفت).
را فک اضافه در متون کلاسیک در حالتها و جاهای مختلفی میان مضاف و مضاف الیه یا مضاف الیه و مضاف قرار گرفته که در ادامه با مثالهای بیشتر در دو حالت رایجتر، آنها را مشخص خواهیم کرد.
نکته: فک اضافه به شیوهها و اشکال مختلفی در متون کلاسیک به کار رفته که برای آشنایی بیشتر با انواع آن، شما را به کتاب دستور محمد معین جلد ۳ و ۴ (با عنوان فرعی اضافه) ارجاع میدهیم.
حالت اول کاربرد فک اضافه
گاهی به جای کسرهای که باید بعد از مضاف بیاید، بعد از مضاف الیه «را» میآید که در این حالت بیشتر مضاف الیه قبل از مضاف میآید؛ معروفترین مثال در این نمونه بیت زیر از حافظ است:
یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از نور رخت حاصل بود
در حقیقت، شاعر در بیت دوم میخواهد بگوید، روشنیِ دیده از نور رخ تو بوده است.
پادشاهی او راست زیبنده و خدایی او راست درخورنده.
تاریخ جهانگشا، عطاملک جوینی
شکل مضاف الیهی آن زیبنده او و درخورنده او است.
تا خواننده را میل طبع به مطالعه ظاهر آن کشش کند.
مرزباننامه، سعدالدین وراوینی
در حقیقت منظور نویسنده، میل طبع خواننده بوده است.
حالت دوم کاربرد فک اضافه
در این حالت مضاف به روال معمول، پیش از مضاف الیه میآید؛ با این تفاوت که از مضاف الیه جدا افتاده و مضاف الیه با را که همان را فک اضافه است، همراه است:
تا سلسله ایوان بگسست مداین را
دیوان قصاید، خاقانی
در سلسله شد دجله چون سلسله شد پیچان
در حقیقت شاعر میخواسته بگوید تا سلسله ایوان مداین بگسست. را بعد از ایوان را فک اضافه بدل از کسره است که در برگردان شعر از جمله حذف میشود.
گفتمش جام جم به دستم بود
دیوان اشعار، عطار
طفل بودم ز جهل بشکستم
گفت اگر جام جم شکست ترا
دیگری به از آنت بفرستم
که شاعر در مصرع سوم میخواسته بگوید، اگر جامجم تو شکست.
نکته: نظر دستورنویسان این است که دقت به گذرا یا ناگذرا بودن فعل در جملهها و اشعار میتواند به تشخیص نوع را کمک کند.