در مقاله نشانههای جمع در فارسی درباره قواعد جمع کلمات فارسی صحبت کردهایم. اما یکی از مهمترین قواعدی که در جمع بستن کلمات باید به آن توجه کرد، جمع نبستن مجدد کلمات جمع یا جمع مکسر است. بسیاری از این کلمات ریشه عربی دارند و جمع الجمع آنها، چنان در فارسی رخنه کرده است که به غلط رایج تبدیل شدهاند. به مثالهای زیر دقت کنید:
با کسی ازدواج کردم که اخلاقهای عجیبی دارد.
اخلاق خودش یک کلمه جمع به معنی خُلقها و خصلتها است.
نذورات خودتان را در صندوق بیندازید.
نذور جمع نذر است. نذرهای خودتان را...
با اینکه سن کمی دارد، اما حروفهای انگلیسی را به خوبی میشناسد.
حروف جمع حرف است. حروف انگلیسی را...
مدارکهایم را در بانک جا گذاشتم.
مدارک جمع مدرک است. مدارکم را...
اما در برخورد با جمع جمعها چه کنیم؟
اگرچه تعداد زیادی از این کلمات در متون اداری، کتابها، ترجمهها و گفتگوی محاوره در جامعه استفاده میشود، اما باید برای اصلاح آنها کوشش کنیم. در وهله اول سعی کنیم از جایگزینهای فارسی استفاده کنیم؛ یعنی مثلاً به جای کلمه معامله، میتوانیم از بده بستان یا داد و ستد استفاده کنیم. اما اگر جایگزین فارسی مناسب نیافتیم، میتوانیم به شکل مفرد کلمه، ها اضافه کنیم.
در ادامه میتوانید تعدادی جمعهای مکسر که به غلط درفارسی رایج شدهاند و جایگزینهای پیشنهادی ما را در جدول زیر مشاهده کنید.
شکل مفرد | شکل جمع | جمع جمع (نادرست) | جایگزین مناسب |
---|---|---|---|
امر | امور | امورات | امور |
اَمل | آمال | آمالها | آرزوها |
بندر | بنادر | بنادرها | بندرها |
جمله | جمل | جملات | جملهها |
جوهر | جواهر | جواهرات | جواهر، گوهرها |
حال | احوال | احوالها، احوالات | احوال |
حرف | حروف | حروفها، حروفات | حروف، حرفها |
حس | حواس | حواسها | حواس |
حق | حقوق | حقوقها | حقها، حقوق |
خبر | خبرها | اخبارها | خبرها |
خلق | اخلاق | اخلاقها | خویها |
درویش | دراویش | دراویشها | درویشها |
رسم | رسوم | رسومات | رسوم، رسمها |
سانحه | سوانح | سانحهها | سانحهها، سوانح |
سلاح | اسلحه | اسلحهها | اسلحه، سلاحها |
سند | اسناد | اسنادها | سندها، اسناد |
شأن | شئون | شئونات | شئون |
شعاع | اشعه | اشعهها | شعاعها |
طرف | اطراف | اطرافها | اطراف |
طلبه | طلاب | طلابها | طلبهها |
عجب | عجایب | عجایبها | شگفتیها |
عمل | عملیات | عملیاتها | عملیات، اعمال |
فایده | فواید | فوایدها | فواید، فایدهها |
قید | قیود | قیودها | قیدها |
کسر | کسور | کسورات | کسور |
لازم | لوازم | لوازمات | لوازم |
مدرک | مدارک | مدارکات | مدرکها |
معامله | معاملات | معاملاتها | داد و ستد، معاملهها |
نادر | نوادر | نوادرها | نوادر |
نذر | نذور | نذورات | نذرها |
وجه | وجوه | وجوهات | وجوه |
ولد | اولاد | اولادها | فرزندها، فرزندان |