ضمیر مبهم مانند ضمیر اشاره، ضمیر پرسشی، ضمیر شخصی، ضمیر مشترک و ضمیر تعجب در جمله، جانشین اسم یا گروه اسمی میشوند. ضمایر معمولاً نقش اسم را میپذیرند و از تکرار آن جلوگیری میکنند. ضمیرهای مبهم هم مانند دیگر ضمایر جانشین اسم میشوند اما با این تفاوت که به چیز نامشخص و نامعینی اشاره میکنند.
هر گاه کلمات و ترکیبات هم، همه، هیچ یک، یکی، دیگر، هر کس، هر یک، دگر، دگری، فلان، این و آن، قدری، بسیاری، اندکی، برخی، بعضی، چند، چندین، پارهای، کسی و ... تنها و بیهمراهی اسم در جمله آمدند، ضمیر مبهم هستند و بر کس یا کسان و چیز یا چیزها و مقدار مبهمی دلالت میکنند. مانند:
هر که آمد عمارتی نو ساخت.
هر یک از دایره جمع به جایی رفتند.
[خدا] خودش میداند هر چه بکند ... هرکس را بگیرد ... هیچکس حق چون و چرا ندارد.
مقالات، دهخدا
نکته: کلمات مبهم بالا نیز مانند دیگر ضمیرها، اگر همراه اسم بیایند صفت مبهم خواهند بود نه ضمیر مبهم.
در مثالهای زیر میتوانیم ببینیم چطور ضمیرهای مبهم، مانند ضمیرهای پرسشی، جانشین واژههایی شده است که از حیث دستوری همان نقش اسم را دارند:
نقش نهادی: نمیخواهم کسی در امتحان رد شود ← نمیخواهم شاگردی در امتحان رد شود.
نقش مفعولی: همه را دعوت کردم ← همکلاسیهایم را دعوت کردم.
نکته: درباره ضمایر مبهم، میان دستورنویسان اختلاف نظر وجود دارد. برخی آنها را اسم مبهم و گاهی صفت مبهم دانستهاند. دکتر فرشیدورد در کتاب دستور مفصل امروز حتی پا فراتر گذاشته و این کلمات را با عنوان صفت مبهم اصلی دستهبندی کرده است. یعنی به عنوان صفتی که با ابهام و بدون پرسش و تعجب، توضیحی درباره موصوف بدهد. مانند:
هیچ کتابی نخریدم.
کاربرد ضمیرهای مبهم
کلمات مبهمی که بیهمراهی اسم در جمله آمده و آنها را ضمیر مبهم نامیدهاند، با توجه به معنا و اسمی که به آن اشاره میکنند، به گروههایی تقسیم میشوند و بر این اساس نقشهای دهگانه دستوری نهادی، مسندی، مفعولی، متممی، ندایی، تمیزی، قیدی، وصفی (صفتی)، مضافالیهی(اضافی)، بدلی را میپذیرند:
۱ـ گروه اول
برخی، بعضی، عدهای، گروهی، پارهای، کسی، هیچ کس، همه کس، هر کس، هر که، هر چه، خیلیها، فلان، بهمان، این و آن، دگران، دیگران و ... که بر افراد نامعین و بعضی از آنها بهندرت بر چیزهای نامعین دلالت دارند، در نقشهای زیر دیده میشوند:
نهادی: نمیخواهم کسی از من این سوال را بپرسد.
مسندی: ابنسینا کسی بود که داناترین مرد روزگار خود بود.
مفعولی: این اثر بعضی منتقدان را وادار کرده، واکنشهای تندی به آن نشان دهند.
متممی: چرا به من میخندید؟ به بعضی از اربابان قدرتتان بخندید.
تمیزی: در شاهنامه، سیاوش کسی معرفی میشود که هیچ گناهی نداشته و از هر انگی بری است.
مضافالیهی: هی به سلام این و آن جواب دادم.
نکته: این و آن وقتی ضمیر مبهم است که به صورت کلمه مرکب و در معنای هرکس یا هرکسی باشند، برای نمونه؛
سخن این و آن را گوش نکن.
اگر این و آن کلمه مرکب نباشند و دو کلمه مستقل و معطوف به هم باشند، همان ضمیرهای اشاره خواهند بود.
۲ـ گروه دوم
ضمیرهایی که هم بر اشخاصی نامشخص و هم بر چیزهای نامعین دلالت میکنند مانند: همه، هیچ، هیچ یک، یکی، دگری، دیگری، یکیدیگر و ... بیشتر نقشهای زیر را میپذیرند:
نهادی: همه این حرف را تصدیق کردند.
مسندی: امام حسین یکی از دوازده امام شیعیان است.
مفعولی: بیهقی هیچ یک از رفتارهای حسنک وزیر را نمیپسندد.
متممی: من از هیچ میترسم.
بدلی: تو یکی اهل یکجا نشستن نیستی.
مضافالیهی: خدا رفتگان همه را بیامرزد
قیدی: پدر با تاسف بسیار دید که دیگر از این حرفها خبری نیست.
۳ـ گروه سوم
ضمیرهای چندی، چندین، چندان، بسی، بسیاری، بسیار، کم، کمی، اندکی، قدری، خیلی و ... کلماتی هستند که مقدار و تعداد مبهمی را نشان میدهند. این کلمات معمولا نقشهای قیدی میگیرند و به ندرت نقشهای دیگر.
نکته: چندین و چندان علاوه بر ضمیر مبهم بودن، مفهوم ضمیر اشاره را نیز در برمیگیرند.
قیدی: حرفم را زدم اما چندان خوشش نیامد.
نهادی: امروز بسیاری خانه ندارند.
مسندی: این مشتی از خروار و اندکی از بسیار است.
دانش او چندان نیست که به چشم بیاید.
مفعولی: سارا بسیاری از کتابهای خود را به دوستانش بخشید.
متممی: این مشتی از خروار و اندکی از بسیار است.
از چندی پیش او را ندیدهام.