ضمایر شخصی یکی از انواع ششگانه ضمیرهای اشاره، تعجب، مبهم، پرسشی و مشترک هستند. ضمیر کلمهای است که جانشین اسم میشود، نقشهای اسم را میپذیرد و از تکرار نامها در جمله جلوگیری میکند.
من مادرم را دیدم.
تو مادرم را دیدی؟
کلمهای که ضمیر به جای آن بشیند، مرجع ضمیر مینامند. در جمله دوم تو جانشین یک شخص با نامی مشخص شده است.
ضمیر شخصی مانند سایر ضمایر به جای اسم و گروه اسمی مینشیند و مانند فعل، بنا به گوینده صورتهای متمایز میگیرند؛ حتی مخاطب و مفرد و جمع بودن اسمی (شخصی) که جانشین آن شدهاند، در صورت ضمایر تأثیر دارند، از اینرو ضمیر شخصی دارای شش صیغه یا ساخت است:
من، َم | ما، مان |
تو، َت | شما، تان |
او (وی)، َش | ایشان، شان |
نکته: مرجع ضمیر گاهی به صورت بدل، بعد از ضمایر شخصی در جمله میآیند که البته الزامی نیست:
من، فاطمه غلامی، معلم کلاس سوم اعلام میکنم که ...
شما، دوستان، قضاوت کنید.
ضمیرهای شخصی به دو دسته ضمیر شخصی جدا (منفصل) و پیوسته (متصل) تقسیم میشوند:
ضمیر شخصی جدا
ضمیر شخصی جدا به واژهای نمیچسبد و در جمله با معنا و لفظ مستقلی به کار میرود. ضمیرهای مستقل عبارتند از:
مفرد | جمع | |
---|---|---|
اول شخص | من | ما |
دوم شخص | تو | شما |
سوم شخص | او/ آن/وی | ایشان/آنها/آنان |
ضمیرهایی چون آن آنان و آنها هم در مبحث ضمیر اشاره و هم در مبحث ضمیر شخصی بحث میشوند.
یوتایپ | آموزش تایپ دهانگشتی
در اینستاگرام، کلی مطالب آموزشیِ جالب و مفید برایتان داریم
صفحه ما را ببینیدضمیرهای شخصی جدا یا منفصل چه نقشی در جمله میپذیرند؟
این ضمیرها میتوانند تعدادی از نقشهای دهگانهای را که اسم میپذیرد، بگیرند.
۱ـ نقش نهادی
من آن وقتها همین حرفها را میخواندم ...
مقالات، علیاکبر دهخدا
۲ـ نقش مسندی
آقا! مهدی مهدوی تویی؟ آری: مهدی مهدوی منم (من هستم).
۳ـ نقش مفعولی
دوستانم من را با یوتایپ آشنا کردند.
۴ـ نقش متممی
مادرش به او گفت، آن مرد در جوانی ثروتمند بوده است.
۵ـ نقش اضافی
نظر شما برایم بسیار ارزشمند است.
ضمیر گاهی نیز مانند اسم، صفت میگیرد که در آن حالت موصوف است.
۶ـ نقش تمیزی
ضمیرهای شخصی جدا به ندرت همراه افعالی از قبیل شمردن، دانستن، انگاشتن و پنداشتن میآیند و ابهامی را که جمله بدون آنها دارد برطرف میکنند و در این صورت، نقش تمییزی دارند:
پیش از اینت گر که در خود داشتم
دیوان اشعار، فروغ فرخزاد
هر کسی را تو نمیپنداشتم
نکاتی درباره کاربردهای ضمایر شخصی جدا
۱- ضمیر آن برای انسان به کار نمیرود.
۲- ضمیر وی ویژه نثر ادبی است.
۳- آنها هم برای انسان است و هم برای غیرانسان به کار میرود.
۴- آن، آنها و آنان اگر در جمله مرجع ضمیر داشته باشند در دسته ضمیرها قرار میگیرند و تفاوت آنها در حالت ضمیرهای شخصی با ضمیرهای اشاره این است که در کاربرد ضمیر شخصی هیچگونه مفهوم یا عمل اشاره وجود ندارد، برای مثال:
شکارچیان آهویی را دیدند و به تعقیب آن پرداختند.
سیاوش و آیدین را دیدم و با آنان صحبت کردم.
ساقیا می بده و غم مخور از دشمن و دوست
غزلیات، حافظ
که به کام دل ما آن بشد و این آمد
۵- اگر دو ضمیر من و تو همراه را بیایند معمولاً نون از ضمیر من و واو از ضمیر تو میافتد.
من را: مرا
تو را: ترا
۶- ضمیر شخصی او و ایشان در متون تاریخی برای غیرانسان نیز به کار میرفته و امروز در شعر و گاهی زبان عامیانه به همان شیوه کاربرد دارد.
شهری بود که او را طور زمین میخواندند.
سمک عیار، فرامرز پسر خداداد
ضمیر شخصی پیوسته
ضمیر شخصی پیوسته مجموعه تکواژهایی هستند که کارکرد و معنای مستقلی ندارند و همیشه همراه اجزای کلام به کار میروند و عبارتند از:
مفرد | جمع | |
---|---|---|
اول شخص | م | مان |
دوم شخص | ت | تان |
سوم شخص | ش | شان |
در دستورهای کلاسیک فارسی، ضمیر پیوسته به دو ضمیر پیوسته فاعلی و مفعولی تقسیم شده است؛ اما امروز ضمیر پیوسته فاعلی را که با شش لفظ م، ی، د، یم، ید، ند که به فعل میچسبند، با نام شناسه میشناسیم و آن را در قالب اجزای فعل بررسی میکنیم.
ضمیر شخصی متصل یا پیوسته چه نقشهایی در جمله میپذیرد؟
به دلیل وابستگی این ضمیرها به کلمات دیگر، در حالتها و موقعیتهای مختلفی خود را نشان میدهند که در ادامه این موقعیتها را در هر نقش میبینیم. به طور کلی سه نقش مفعولی، متممی و اضافی برای ضمایر متصل شخصی وجود دارد.
۱ـ نقش مفعولی
ضمیرهای شخصی پیوسته در موارد زیر نقش مفعولی دارند و ضمیرهای پیوسته مفعولی نامیده میشوند:
الف) در آخر برخی از فعلهای گذرا (اعم از ساده و پیشوندی مرکب)
زمستان ۱۳۴۱ خواسته بود، ببیندم.
غربزدگی، جلال آل احمد
ب) بین دو جز در فعل مرکب
ولی دیری نکشید که بیرونش کردند.
سگ ولگرد، صادق هدایت
چوپان همیشه یک پوست خیک میکشید به کلهاش تا مگسها اذیتش نکنند.
نون و القلم، جلال آلاحمد
ج) بین پیشوند و فعل در فعل پیشوندی
این رفتار برت میگرداند به گذشته ...
د) در پایان متمم فعلهای گذرا (چه متمم اسم چه صفت)
خوشا شیراز و وضع بیمثالش
دیوان اشعار، حافظ
خداوندا نگهدار از زوالش
ه) تمیز
فارابی در علوم زمان خود چنان تبحری داشت که معلم ثانیاش نامیدهاند.
۲ـ ضمیرهای پیوسته در موارد زیر نقش متممی میگیرند.
الف) در پایان بعضی از فعلهای گذرا
گفتمش
پرسیدمت
ب) بعد از حرف اضافه
بهش گفتی؟
ازت پرسیدم.
ج) بین دو جز فعل مرکب
آقای بنان! با این محبت و کمک واقعا خجالتم دادی.
د) در آخر متمم فعلهای گذرا و ناگذر
مادر نه ماه در شکم نگهت میدارد و دو سال در آغوش خویشتنت شیر میدهد.
ه) در آخر مفعول
من بیمار و نومید بودم. او از جیب خود پولم خرج کرد و بر تندرستی و پیروزی، امیدواریم داد.
و) در آخر نهاد
تو خفتهای و نشد عشق را کرانه پدید
دیوان اشعار، حافظ
تبارک الله از این ره که نیست پایانش
ز) در پایان مسند
همین بسشان است.
ح) بین دو جز در فعلهای ناگذر یک شخصه
خوشم آمد.
بدت آمد.
دوستم مات و مبهوت سر جای خود خشکش زد.
ط) ضمیر ش در آخر سوم شخص مفرد فعلهای گذرا و ناگذر
این ضمیر گاهی در نوشتار، زبان عامه و شعر و ادب قدیم میآید و به ظاهر برای تأکید فاعل است.
حسین گفتش بیایید برویم سینما.
کیخسرو بعد از آن درگاه ایزد گرفتش و از پادشاهی دست بداشت.
تاریخ بلعمی، محمد به جریر بلعمی
چو او را بدیدش جهان شهریار
شاهنامه، فردوسی
نشاندش بر خویشتن نامدار
۳ـ ضمیرهای شخصی پیوسته در موارد زیر نقش مضاف الیهی میگیرند
الف) در پایان اسم
مادرم ته دلش روشن است.
دلشان برای همخوابگاهیهایشان تنگ شده بود.
ب) در آخر ضمیرهای اشاره، پرسشی و مبهم
بچهها کدامتان خودنویس آوردهاید؟
ج) در آخر ضمیر مشترک
خودم، خودش
نکته: همه حالتهای ذکر شده برای تقشهای ضمیر شخصی پیوسته، در زبان شعر و ادب گاهی به ضرورت وزن و قافیه و سجع ترتیبشان به هم میخورد، برای مثال ضمیر مفعولی به جای آخر فعل به آخر اسم، ضمیر، قید و حرف و جز آن میآید و به همین ترتیب در نقشهای دیگر. به این نمونه که ش (مفعول) به جای اینکه در آخر فعل بیاید در آخر ضمیر پرسشی آمده است دقت کنید:
عمران نامی را در قم میزند یکی گفت چون عمر نیست چراش میزنید؟( به جای چرا میزنیدش؟)
رساله دلگشا، عبید زاکانی
نکاتی درباره کاربردهای ضمایر شخصی پیوسته
۱ـ اگر سه ضمیر م، ت، ش به آخر واژهای افزوده شوند که آن واژه به های بیان حرکت ختم شده باشد، یک الف به کلمه اضافه میشود؛
جامهام، جامهات، جامهاش
پروندهام، پروندهات، پروندهاش
۲- اگرضمایر شخصی پیوسته به واژگان مختوم به الف و واو اضافه شوند؛ در بیشتر موارد میان واژه و ضمیرها، ی میافزایند:
کتابهایم، کتابهایت، کتابهایش، کتابهایمان، کتابهایتان، کتابهایشان
ابرویم، ابرویت، ابرویش، ابرویمان، ابرویتان، ابرویشان
نکته: البته در زبان کوچه و بازار ضمیرهای شخصی بیافزودن ی به کار میروند.
آبروم، آبروش، آبروت، آبرومون، آبروتون، آبروشون.
۳ـ برای دوم شخص مفرد هنگام احترام به جای تو / ت از ضمیرهای شما / تان استفاده میکنند:
لطفا این کتابتان را به من امانت بدهید.
۴- برای سوم شخص جمع به هنگام احترام، به جای او / ش از ضمیرهای ایشان / شان استفاده میکنند:
به دیدار پدرتان رفتم و با ایشان صحبت کردم و از تجربیاتشان بهره بردم.
۵- ضمیرهای شخصی مثل شما، من و تو گاهی اوقات صفت میگیرند، برای مثال صفت اشاره همین و این:
همین شما مردم کوفه بودید که در سخنرانی عبیدالله زیاد مسحور کلامش شده بودید.
و صفتهای بیانی که من و تو میگیرند:
منِ سرگشته، تویِ دنیادیده، مای بیچاره