پیشوند چیست؟ معرفی انواع پیشوند با مثال

آموزش تایپ ده انگشتی
  1. خانه
  2. پایگاه دانش
  3. نگارش فارسی
  4. دستور زبان فارسی...
  5. پیشوند چیست؟ معرفی انواع پیشوند با مثال

پیشوند چیست؟ معرفی انواع پیشوند با مثال

پیشوند چیست با مثال

وندها گروهی از تکواژها هستند که به واژه یا تکواژ دیگر اضافه می‌شوند، معنی آن را تغییر می‌دهند و کلمه جدیدی می‌سازند. وندها بسته به اینکه در ابتدا، میانه یا آخر کلمه بیایند، پیشوند، میانوند و پسوند نامیده می‌شوند. در این مقاله قصد داریم به موضوع پیشوند و انواع آن بپردازیم.

مشهورترین پیشوندها عبارتند از:

با، بی، باز، پر، پیش، در، زبر، زیر، سر، فر، فرو، نا، هم، بر

باهوش، بی‌هوش، بازرس، پرهنر، پیشگو، درخور، زیرجامه، سرهنگ، فراخور، فرومایه، تاکسی، همنشین

نکته: وندهایی مانند نا، بی، هم و بر گاهی جز اصلی کلمه و حرف هستند و نباید آنها را با پیشوند و پسوند اشتباه گرفت؛ ماند کلمات:

نان
بیابان
همان
برگ

پیشوندها با پیوستن به واژه‌ها یا تکواژها علاوه بر اینکه نوع واژه را از اسم به صفت یا حتی قید تغییر می‌دهند، مصدر و بن‌ها را به فعل تبدیل می‌کنند و برعکس. معنا یا بار معنایی واژگان را نیز دگرگون می‌کنند. در ادامه پیشوندهای معروف را با بعضی از تغییرهایی که در ساختار کلمه ایجاد می‌کنند، مرور کرده‌ایم:

1- پیشوند نا

این پیشوند به کلمه‌ای که در ابتدای آن می‌آید، معنای نفی و سلب می‌دهد و در ساختارهای زیر به کاربرده می‌شود:

بر سر بن مضارع یا  صیغه امر فعل می‌آید

نادان، ناشکیب، ناتوان، ناساز، نازا

بگرفت عصا چو ناتوانان
برداشت تنی دو از جوانان

خمسه نظامی

بر سر صفت می‌آید و آن را به صفت منفی تبدیل می‌کند

ناشکیبا، نابینا، ناروا، نادرست

به نفس نفس می‌افتم. کلمه ممنوعه‌ای را به زبان آورده. عقیم. دیگر چیزی به عنوان مرد عقیم وجود ندارد، دیگر به شکل رسمی وجود ندارد. این فقط زن‌ها هستند که بارور یا نابارورند. قانون این است...

سرگذشت ندیمه، مارگرت اتوود

در ابتدای اسم می‌آید و آن را به صفت تبدیل می‌کند

این اتفاق را اغلب در اسم معنی و اسم جامد می‌بینیم؛ مانند:

ناچیز، ناکام، ناسپاس

در سال‌هایی که جوان‌تر و به ناچار آسیب پذیرتر بودم، پدرم پندی به من داد که آن را تا به امروز در ذهن خود مزمزه میکنم. وی گفت: «هر وقت دلت خواست عیب کسی رو بگیری، یادت باشه که تو این دنیا، همه مردم مزایای تو رو نداشتن.»

گتسبی بزرگ، فیتز جرالد

ناچار هر که صاحب روی نکو بود
هر جا که بگذرد همه چشمی در او بود

سعدی

نا بر سر ضمیر مبهم، صفت می‌سازد

ناکسان را ترک کن بهر کسان
قصه را پایان بر و مخلص بخوان

مثنوی معنوی، مولوی

اول بن ماضی می‌آید و کلماتی می‌سازد

ناشناخت، ناشایست، ناراضی

بگو نگو که پیش می‌آید، مردها اتاق را ترک می‌کنند... آنها اتاق را ترک می‌کنند تا شاید عدم حضورشان ما را نابود کند.

سوار بر سورتمه آرتور شوپنهاور، یاسمینا رضا

بر سر مصدر می‌آید و آن را منفی می‌کند

نادیدن، ناشنیدن، نارسیدن

ای فیض مکن علاج گوشت ز نهار
کافسانه دهر ناشنیدن خوشتر

دیوان اشعار، فیض کاشانی

در صفت‌هایی که بر خویشاوندی ناتنی دلالت می‌کنند

نامادری، ناپدری، ناتنی، نابرادری

در وسط صفت‌های بیانی مرکب

این مرد با آنکه عموی تنی من بود، ارث خانوادگی ما را با حق‌ناشناسی طوری تقسیم کرد، که تقریبا چیزی برای ما باقی نگذاشت.

مبتدی به نظر نرس!

تایپ ۲ انگشتی و ۴ انگشتی مبتدی و کُنده. تایپ ده‌انگشتی رو آسون ولی حرفه‌ای یاد بگیر.

شروعِ رایگانِ آموزش تایپ ده‌انگشتی

2- پیشوند بی

بی نیز همچون نا از وندهای نفی و سلب است.

بر سر اسم می‌آید (‌اغلب اسم معنی یا اسم جنس)

بی‌هوش، بی‌گناه، بی‌چاره، بی‌دل

به راستی مگر بی‌هیچ دردسری زندگی کردن، بهشت نیست؟

سقوط، آلبرکامو

نکته: همه این کلمات با صفت، مشترک هستند مگر در مورد کلمه بیداد که به شکل اسم به کار می‌رود.

در ابتدای بن فعل

بی‌ریخت، بی‌تاب، بی‌برگشت

در ابتدای ترکیبات وصفی، اضافی و عطفی

بی‌همه‌چیز، بی‌دست‌وپا، بی‌همه‌کس، بی‌سروسامان

به یادت هست که زمانی، زنیف .... می‌گفت: قهر، برای من، شکستن حرمت زندگی مشترک نیست؛ بلکه، برعکس، بند زدن حرمتی ست که به وسیله زبان سرشار از بی‌رحمی و بی‌حرمتی شوهرم شکسته می‌شود یا ترک بر می‌دارد.

چهل نامه کوتاه به همسرم، نادر ابراهیمی

تا سراسیمه آن طره پیچان نشوی
آگه از حالت هر بی‌سروسامان نشوی

فروغی بسطامی

نکته: دقت کنید که بی تنها در صورتی با نیم فاصله از کلمه بعدی خودش به کار می‌رود که پیشوند باشد، در غیر این صورت به شکل حرف اضافه است که از کلمه بعدی خودش با یک فاصله به کار می‌رود، مانند؛

ز دستم بر نمی‌خیزد که یک دم بی تو بنشینم
به جز رویت نمی‌خواهم که روی هیچ کس بینم

غزلیات، سعدی

بر سر ضمیر مشترک

وقتی دیدیمش فقط چند ثانیه طول کشید و آنگاه دیدم که چه بی‌خویشتن شدم. زبانم بند آمده بود و از خود بی‌خود شده بودم.

3- پیشوند نَ

این پیشوند نیز از پیشوندهای نفی است و هرگاه در ابتدای واژه‌ای بیاید معنای سلب و نفی به آن می‌دهد:

بر سر صفت می‌آید و آن را منفی می‌کند

عقب‌انداختنِ کارها مشکلی احساسی‌ست. کم‌بازدهی مشکلی احساسی‌ست. تصمیماتِ نَسنجیده مشکلی احساسی‌ست. این افتضاح است! چون سروکله‌زدن با مشکلات احساسی خیلی سخت‌تر از مشکلات منطقی‌ست.

اوضاع خیلی خراب است، مارک منسن

بر سر اسم می‌آید و صفت می‌سازد

نَستوه، نبهره

بر سر بن فعل می‌آید و اسم یا صفت می‌سازد

نَترس، نفهمیده، ندار، نسوز

عزیزم! تو که از آن تازه به دوران رسیده‌های نَدیدبدید نبودی.

رابطه ما به جایی رسیده که دیگر بود و نَبودش برایم مهم نیست.

در ابتدای فعل می‌آید و آن را منفی می‌کند

نَخواهد رفت، نرفته ‌بودم

4- پیشوند هم

هم، از پیشوندهایی است که خود معنای مستقلی دارد، اغلب معنای هر دو یا همه می‌دهد و هر زمان با کلمه دیگری ترکیب شود معنای مصاحبت، همکاری و همراهی می‌دهد، مانند:

همسایه، همنشین، همخواب

نکته: باید بدانید که هم پیشوند اشتراک محسوب شود و می‌تواند یک کلمه مستقل بسازد بنابراین، به کلمه بعد از خود می‌چسبد.

هم می‌تواند در ترکیب با دیگر کلمات به صورت زیر نیز به کار رود:

در اول اسم می‌آید و صفت می‌سازد

همکار، همفکر، هم‌نفس، همدرس، همدستی، همدم، همسایه

مشو یار بدخواه و همکار بد
که تنها بسی به که با یار بد
بره چون روی هیچ تنها مپوی
نخستین یکی نیک‌همره بجوی

اسدی طوسی

در سر بن مضارع می‌آید و صفت می‌سازد

همنشین، همساز، همگرا

همنشین حرف گرفتاری دگر از ما مپرس
همچو طوطی ما زبان را در قفس آموختیم

دانش مشهدی

در اول بن ماضی می‌آید و صفت می‌سازد

زین یک نوع دلشادم که با عشق تو همزادم
که تا این دیده بگشادم دلم عشقت گزید ای جان

دیوان اشعار، سنایی غزنوی

بر سر صفت‌های اشاره

همین، همچنین، همچنان

بر سر ضمیر مبهم

همدیگر

بر سر پسوندهای سان و گر

همسان، همگرا

در ابتدای حرف اضافه

همچون، همچو

نکته: همه کلمات ساخته شده از ترکیب هم را قیاسی دانسته‌اند، جز همسایه که قدیمی و سماعی است.

5- پیشوند پَر، پَرا، پیرا

این کلمات اسم می‌سازند و به کلمه پس از خود، معنای پیش، جلو، دور یا گرداگرد می‌دهند:

پرچین، پرتو، پرگار، پیرامن، پیراهن

پیرامنم ز آب دو دیده چو آبگیر
پیراهنم ز خون دو دیده چو لاله‌زار

عمعق بخاری

هست برجای خویش مرکز کفر
زود گردش درای چون پرگار

مسعود سعد سلمان

6ـ پیشوند فر، فرا، فرو، فراز

این چند پیشاوند به پیشوندهای پر، پرا و پیرا شبیه و نزدیک است، در واقع شکل نوین و دگردیسی شده پر، پرا و پیرا هستند، معنای بر و بالا، روی، تو یا داخل و پایین و پست به واژه‌ای که در ابتدای آن می‌آیند، می‌دهند و بیشتر برای ساختن صفت و فعل به کار می‌روند: مانند:

فراخور، فرخنده، فراگرفتن، فراموش، فراز، فرسودن، فرومایه، فروگذاردن، فرمان، فرزانه، فرامرز

فراز در ابتدای فعل می‌آید و فعل‌های پیشوندی می‌سازد

فرازآوردن، فرازآمدن

فرا را در ابتدای فعل و بن مضارع داریم

فراگرفتن، فراشدن، فراخور

و بر سر ضمیر مبهم

فراهم

پیشوند فرو نیز در ابتدای فعل و بن فعل می‌آید

فروبردن، فروگذاشتن، فروگذار، فروکش

همچنین بر سر اسم در ابتدای کلمات زیر

فروتن، فرومایه، فرودست

7ـ پیشوند ب

اول اسم می‌آید و صفت می‌سازد

جهان دل نهاده بدین داستان
همان بخردان نیز و هم راستان

شاهنامه، فردوسی

تختی ورزشکاری بنام بود که جوانمردی‌اش را همه می‌دانستند.

بر سر اسم می‌آید و قید می‌سازد

به‌سرعت، به‌تدریج، به‌سلامت

در ابتدای حاصل مصدر می‌آید و قید می‌سازد

به‌‌خوبی، به‌زودی

در ابتدای اسم می‌آید و اسم مرکب می‌سازد

بدست (وجب)

8ـ پیشوند باز

باز پیشوندی است که به کلمه بعد از خودش معنای پس، دوباره و از نو می‌دهد و گاهی نیز برای مؤکد کردن به کار می‌رود:

بر سر فعل (مصدر) می‌آید

بازآمدن، بازگرداندن، بازگشتن

در ابتدای بن ماضی

بازداشت، بازخواست، بازدید

بر سر بن مضارع

بازبین، بازپرس، بازجو، بازرس

9ـ پیشوند بر

بر پیشاوندی است که به واژه‌ای که بر سر آن آمده معنای بالا و روی می‌دهد و بیشتر برای ساختن فعل به کار می‌رود.

در ابتدای فعل‌ها می‌آید

برآوردن، برانگیختن، برنشستن، برآمدن

در ابتدای بن مضارع

برچسب

در ابتدای بن ماضی

برآورد، برنشست

خورشید به گل نهفت می‌نتوانم
و اسراز زمانه گفت می‌نتوانم
ز بحر تفکرم برآورد خرد
دری که ز بیم سفت می‌نتوانم

رباعیات، خیام

در ابتدای اسم که صفت می‌سازد

برکنار، برقرار، بردوام

10ـ پیشوند در

در از حروف اضافه‌ است که از وندهای پیشوندی نیز به شمار می‌رود. در را اغلب در ترکیب‌های زیر می‌بینیم:

در ابتدای افعال

درآمدن، درخواستن، دررفتن

بر سر بن فعل

درآمد، درخواست

در ابتدای بن مضارع

دررو، درگیر

در ابتدای ضمیر مبهم

دَرهم

11ـ پیشوند وا

پیشوند وا در موارد زیر به کار می‌رود و هرگاه با فعل بیاید، فعل پیشوندی می‌سازد:

در ابتدای فعل (مصدر)

واداشتن، واگرفتن، وادادن، واایستادن

در اول بن ماضی

واخواست، واگشت

در ابتدای بن مضارع

واگیر، وادار، واریز

بر سر اسم

وارو، واپس، واکنش

12- پیشوند ور

پیشوند ور نیز در موارد زیر دیده می‌شود

در اول فعل (مصدر)

وررفتن، ورچیدن، وردادن، ورآمدن

در اول بن ماضی

ورشکست

در اول بن مضارع

ورانداز، ورمال

در اول اسم

وردست

در ابتدای برخی از صفت‌ها

ورپریده

13ـ پیشوند پر

پیشوند پُر را در موارد زیر می‌بینیم:

بر سر بن مضارع

پرگو

بر سر اسم می‌آید و صفت می‌سازد

پرهنر، پرفایده، پرسود، پراحساس، پرآب

یکی داستانست پر آب چشم
دل نازک از رستم آید بخشم

شاهنامه، فردوسی

14- پیشوند سر و سرا

این دو پیشوند نیز در ابتدای فعل، بن فعل و اسم می‌آیند، مانند:

سرافکنده، سراپرده، سربه‌زیر، سراپرده

دل سراپرده محبت اوست
دیده آیینه ‏دار طلعت اوست

دیوان اشعار، حافظ

یک یادآوری مهم

تایپ ده‌انگشتی مهارتی است که همه به آن نیاز داریم. آن را با آسان‌ترین و بهترین روش بیاموزید.

همین الان یادگیری تایپ ده‌انگشتی را شروع کنید!

utype_ir

یوتایپ | آموزش تایپ ده‌انگشتی

در اینستاگرام، کلی مطالب آموزشیِ جالب و مفید برایتان داریم 👇

صفحه ما را ببینید
لوگوی یوتایپ
آیا این مقاله برای شما مفید بود؟ خیر بله

چطور می‌توانیم کمکتان کنیم؟